سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نهانخانه جان

عکس عاشقانه


من از حجم خاطرم دل گیرم 

دلم فراری جانانه میخواهد

و متلاشی شدنی مسموم 

در امتداد بیخیالی ها


در سرم بی هوایی رخنه کرد

و مملو گشته ز نسیم دره ی هرچه بادا باد 

همان دره ای که  در آن شوریدگی سبز نمی شود

 خوشی ها را پاییز زرد نمی کند 


کور رنگی میگیری برای رنگین کمانی آدم ها 

کَر میشوی برای شنیدن تلخی ها 

و دل گیر نمیشوی برای خیانت قاصدک

و دیگر صدایت نمیلرزد برای ویرانی آشیانه ی پرنده ها


زنده باد هرچه بادا باد 

زنده باد دوری ز احساس ها 

زنده باد بی خیالی در خیال 

زنده باد فراموشی مفرد انسان ها 


حالا دیگر مغزم ریشه کَن نمیشود زین جمله 

بارن برای این میبارد 

که زمین چرک شده 


دل ِ خوشی ندارم ز درد نوشته 

اما گاهی سخت درد میگیرد نوشته هایم 

و جای ترکی نازک  بر شیشه ی پنجره 

ترک میخورد قلم ِ لال ، که فقط نوشتن میداند 


مریمـــــــــــ

عکس عاشقانه

مــــ ن  نوشت  مـــــ ن 

هوای صفحه ای  را کرده دلم 

که واژه های آبی ، سبز شوند

در ذهن تپنده ی  قلمم 

دلم را خیلی زَده 

قلمی که این روزها با جوهر آبی اش 

سیـــــــــــاه مینگارد

 



برچسب‌ها:
عاشقانه - نوشتن - عکس عاشقانه - شعر اجتماعی -
+ تاریخ شنبه 92/9/23ساعت 4:51 عصر نویسنده مریمــــ . جاوید | نظر