• وبلاگ : نهانخانه جان
  • يادداشت : عصر هاي باراني شما چه احساسي داريد ؟؟؟
  • نظرات : 0 خصوصي ، 5 عمومي
  • پارسي يار : 4 علاقه ، 2 نظر
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    ياد بچگيام افتادم و غروبهاي باروني سالهاي 63-4-5-اونوقتي که جنگ بود و جنگ و بچيگي ما در دلهره جنگ ميگذشت غافل از اينکه اون موقع چغدر دنيا زيبا تر بود و چه دوراني رو داشتيم سپري ميکرديم يادمه بارون که مي اومد بيشتر وقتها يک هفته کامل بارون مي اومد اون هم با چه ابهتي دلم لک زده برا بارون متاسفانه در اثر نبود بارش در سالهاي اخير بيشتر چاههاي کشاورزي خشک شده و درختها از بين رفته اند اميدوارم خداي بزرگ رحمت خودش رو به اين مردم برگردونه
    خيلي زيبا بود عزيزم...لايک
    پاسخ

    ممنونم
    سلام
    خسته نباشيد
    متن دلنشين و قشنگي نوشتين ، موفق باشين.
    پاسخ

    ممنونم