شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

چراغ جادو
دلتنگ...
جالب بود .
ممنونم... اولين داستانک بود ///
مرسي
.:آيينه:.
http://parsiyar.ir/yasobahar/Feeds/8535397/
اولين بار بود ، داستانک نوشتم ، ان شالله در داستانک هاي بعدي /// ممنون از راهنمايي و خوشحالم مورد پسندتون قرار گرفته ///شما هم موفق باشيد
برا اولين بار عالي بود،بازم رو همين کار کني بهتر ميشه
واقعا ممنونم
قشنگ بود
ممنونم
@};-
با نظرات عباس آقا موافقم @};-
ممنونم حسين آقا
خواهش ميکنم .. در آخر داستان نتيجه گيري که کردي درباره *غرور* بود .. درحاليکه انگار نميشه اسم اون حالت رو *غرور* گذاشت .. حالا من نميدونم منظور شما از *غرور* در اين داستان چيه؟
پس به نظر شما اسم اون حالت رو چي ميشه گذاشت ؟
دقيقا نميدونم ، ولي احساس ميکنم اگر اين داستان پيامش دوري از غرور هست ، خود داستان اين حس رو نميرسونه / بعدشم کدوم درخت ميتونه از تبر خوردن و از اين اتفاق احساس خوبي بهش دست بده؟ ( اگر بهش جان ببخشيم)
خلاقيت در نوشتن و جان بخشي به گياه بوده ///
خب اگه قرار باشه بهش جان ببخشيم .. پس بعدش نميتونه يه درخت بخاطر تبرخوردن خوشحال و مسرور بشه .. ميتونه؟ .. مگر اينکه اين اتفاق هم همون خلاقيتي باشه که شما ميگي
چرا اين درخت تصورش اين جور بوده که با تبر خوردن به درجه ي بالاتري ميرسه /// درختن ديگن اونا هم همين جور فکر ميکنن ...
تابحال تو عمرم اينجوري قانع نشده بودم :-o
:D واقعا ؟>
چراغ جادو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله فروردين ماه
vertical_align_top