پيام
+
عصبي بي و حوصله ...
باز خسته است و نا اميد !!!
به سوي در مي رود
دستش را آرام ميگيري و
نميگذاري رد شود
اين و سو
و
آن سو
آشفته حال ميرود
و ... لحظه اي مي نشيند
و ... کنارش منشيني و نوازشش ميکني
بغض مي کند و آغوش ميخواد
با تمام بودنت در آغوش مهرباني هايت مينشاني اش ...
و باز ...
سر به زير و شرمنده
مثل هميشه آرام ميگيرد
.
.
.
بيقرار است ... دلم ...

غزل صداقت
93/8/10
* نهانخانه جان*
مريم جاويد
آواي من
سلام..خيلي قشنگ بود.:)
* نهانخانه جان*
سلام ... مر30 نسرين جوووون