سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نهانخانه جان

مجله آنلاین ایران‌سان | www.IranSun.net


خلوت نشین های من با خودم ، شبیه مردی میان سال است که سالها جای وعده ی غذایی مدام طعم تنهایی را چشیده است . مرد ی که هیچ وقت مثل همه فکر نکرد ، مردی که شبیه هیچ کس نبود .

امروز در تاریک و روشن اتاقم شبیه یکی از آن مردهای خاص ِ تاریخ با خودم خلوت کردم . 

یک خودکار با جوهر ِ مشکی ، که همیشه از مادرم بیشتر در جریان ِ دردهای زندگی ِ من بوده است ؛ یک دفتر با کاغذهای کاهی ،که با   بویی که نمیشد اسمش رابوی نا گذاشت ، شاید هم بوی گریه میداد ، اما گریه های من یا خود دفتر را نمیدانم ؛ و البته خالی بودن ِ جای ِ  یک سیگار رو به زوال میان ِ انگشتان ِ باریکم و کم بودن ِ امواج پی در پی دود در اطرافم شباهت این خلوت را به خلوت های مرد های خاص ِ تاریخ  کم تر کرده است     .و در انتها ی تمام شرایط مشابه و نا مشابه یک  استکان چای ِ بی نلبکی ، پر رنگ تر از همیشه و مثل برگ های زرد و نارنجی پاییز  که منتظر ریزش هستند چای امروز من هم حال ِ آنها را داشت سخت منتظر یخ زدن بود ... 

انگشتانم قلم را ،،، قلم  برگ ِ دفتر را و واژه ها تمام روح مرا نوازش دادند ... 

و یک سوال ِ ساده بی ابهام ، آرام غلتید روی کاغذ و گشتن پی ِ جوابش جاری شد در تمام ذره های تنم ... 


کجای قصه خطا کردم   ... که این همه ندارمت ؟!



برچسب‌ها:
عاشقانه عکس عکس عاشقانه متن ادبی جدایی داستانک
+ تاریخ یکشنبه 93/3/25ساعت 9:50 عصر نویسنده مریمــــ . جاوید | نظر