سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نهانخانه جان

فرهاد کوه کن اسطوره عشق ایران در چین !!!!!!!!!!!!!!!!!

داستانی واقعی  عجیب و غریب 

اما 

عاشقانه !!!!!

داستان عشق عجیب و غریب یک مرد و زن چینی، اخیرا رسانه‌ای شده
است و توجه زیادی به خود جلب کرده است.

بیش از پنجاه سال پیش، «لیو» که یک جوان 19 ساله بود، عاشق یک
زن 29 ساله بیوه به نام «ژو» شد. در آن زمان عشق یک مرد جوان به یک زن مسن‌تر،
غیراخلاقی بود و پسندیده نبود.

برای جلوگیری از شایعات این زوج تصمیم گرفتند، فرار کنند و در
غاری در استان ژیانگ‌جین زندگی کنند. در اول زندگی مشترک آنها بی‌چیز بودند، نه
دسترسی به برق داشتند و نه غذایی، طوری که مجبور بودند از گیاهان و ریشه درختان
تعذیه کنند و روشنایی خود را با یک چراغ نفتی تأمین کنند.

در دومین سال زندگی مشترک، «لیو»، کار خارخ‌العاده‌ای را شروع
کرد، او با دست خالی شروع به کندن پلکان‌هایی در دل کوه کرد، تا همسرش بتواند به
آسانی از کوه پایین بیاید، او این کار را پنجاه سال ادامه داد.

 

252a.jpg

 

 

 

بیش از پنجاه سال پیش، «لیو» که یک جوان 19 ساله بود عاشق یک زن 29 ساله بیوه به نام «ژو» شد
در آن زمان عشق یک مرد جوان به یک زن مسن‌تر غیراخلاقی بود و پسندیده نبود!




برای جلوگیری از شایعات این زوج تصمیم گرفتند فرار کنند و درغاری در استان ژیانگ‌جین زندگی کنند.





در اول زندگی مشترک آنها هیچ امکاناتی را در اختیار نداشتند. نه دسترسی به برق داشتند و نه مواد غذایی.
طوری که مجبور بودند از گیاهان و ریشه درختان تعذیه کنند و روشنایی خود را با یک چراغ نفتی تأمین کنند.








در دومین سال زندگی مشترک، «لیو»، کار خارق‌العاده‌ای را شروع کرد، او با دست خالی شروع به کندن پلکان‌هایی در دل کوه کرد، تا همسرش بتواند به آسانی از کوه پایین بیاید، او این کار را پنجاه سال ادامه داد.







نیم قرن بعد در سال 2001، گروهی از مکتشفین، در کمال تعجب این زوج را همراه 6000 پله کنده شده با دست پیدا کردند







هفته پیش «لیو» در 72 سالگی در کنار همسرش فوت کرد «ژو» روزهای زیادی در کنار تابوت همسرش سوگوار بود










دولت چین تصمیم گرفته که «پلکان عشق» و محل زندگی این زوج را حفظ کند و آن را تبدیل به یک موزه کند



منبع: گردآوری شده برترین لحظه ها

 



برچسب‌ها:
عشق - اسطوره - فرهاد و شیرین - لیو و ژئ - اسطوره عشق در چین - عش
+ تاریخ پنج شنبه 92/6/28ساعت 8:45 عصر نویسنده مریمــــ . جاوید | نظر