سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نهانخانه جان

???  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرشباهنگ Shabahang


دلش گرفته ... آسمان شهرم را می گوییم ... و بارن شتابان میکوبد بر شیشه ی پنجره ی اتاقم و مدام با من دست تکان میدهد ... خوش باور ، فکر میکند دل تنگش بودم ... نه که نبودم ... بودم؛؛؛  اما دیشب نه حالا !!! امروز مرا با باران سر و  کاری نیست ...باران !!! بی خود خودنمایی نکن لطفا !!!

 خسته ام از تکرار این جمله (دل آسمان نیز مثل دل من ابریست ) ...حتی شاید خسته نه مسخره است ... من  دیگر اینگونه نمی پندارم ... من از سهراب پند گرفته ام ... چشمانم را در چشمه ی بی تفاوتی ها شسته ام و حالا فقط بی تفاوت می نگرم ... و امروز به باران مانند دختر بچه ی گل فروش  پشت چراغ قرمز که مدام میزند به شیشه ی پنجره و راننده حتی سرش را بر نمیگرداند ؛؛؛ نگاه میکنم ... آری امروز باران در چراغ قرمز زندگی ام  برایم مانند دخترک گل فروش است ...

دمغ و کز کرده تو اتاقم ... زانو هایم عمیق در آغوشم ... موهایم پریشان دورم ...

دل گیرم هنوزم... 

چرا برای توصیف حال من واژه ها قطره قطره می چکند ؟؟؟؟ اما از احساسم شر شر چشمانم خیس میشوند .... گاهی حس میکنم خدا را هم خسته کردم ... دلم میگیرد طوری که  نفس کشیدن برایم سخت میشود   ...

دلم می خواهد ...

بروم پشت پر چین نمازم ،،، طوری که حتی خودم هم نشنوم ،،، در گوش خدا آهسته بگویم ؛؛؛ میدانم گناهکارم ... میدانم بنده ی دل سیاه توام ...

میدانم قلبم گرد و غبار دوری مهدی(عج) ات را سخت گرفته ...  میدانم کاری نکرده ام ،،، برای حسینت(ع) ؛؛؛ اما کاسه ترک خورده ی احساسم  پشت در خانه اش مدام میگیرد ،،، دامن مادر و عبای پدرش را  ...

بگویم خدایا !!! می دانم سزاوار اینم از  عرش کبریا ات دورم کنی ... در خلوت دل نه شین خودم گمم کنی ... میدانم ... اما خدایا آبرو داری کن ... دلی اینجا شکسته ... صدای شکستنش فراتر از صوت بود که به گوش کسی برسد ... دل برای  این بیچاره بود ... منم را میگویم ... به اشک های آسمانت نه !!! به هق هق آسمانت قسم ؛؛؛؛ دلسوزی کن برایم ... چاره ای جز تو ندارد ...


مریمـــــــــــ


???  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرشباهنگ www.shabahang20.blogfa.com ???

مــــ ن  نوشت  مـــــ ن 

دلم پر میشکد برای جولی کهنه پاره ای ...

که بکشم و ببرم در زیر سایه ساران محبت بیکرانش پهن کنم ،،،

و خودش هم بیاید لحظه ای ... به خداییش اش ... فقط لحظه ای 

زمینی شود ... خاکی شود ... جولی کهنه و پاره ام را قابل بداند 

و کنارم بنشیند ... این آرزویم بخداییت ... با خاکی هایت جور نمی آید ...

من فقط در تمام بیست و یک سالگی ام  تو را از تو طلب کردم ...

مثل همیشه بی دریغ ببخشش ،،، یادت را بر ثانیه های زندگی ام  ... 

هستی ام به جان اسم بندگی ... گره خورده به اسمت 



برچسب‌ها:
عکس متحرک بسیار زیبا باران - خدا - بندگی - باران - چشمه - چراغ ق
+ تاریخ چهارشنبه 92/9/13ساعت 11:37 صبح نویسنده مریمــــ . جاوید | نظر