سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نهانخانه جان


چهل منزل گذر کردیم

ز چشمه ی درد هایی که تو کشیدی

و ما فقط هوایش را حدس زدیم

هوای دخترکی که جای آب و غذا 

برایش آوردند سر بابا

هوای خواهری که جای سوگواری مرگ برادر 

هزاران بار غرق شد در دریای مظلومت برادر

هوای تلخی که دستت در دنیا کوتاه میشود 

و دست های حرام موی ناموست را میکشند 

هوای مادری تازه زا 

که مدام صدا میزد نوزاد را 


هر از گاهی  میشد ما میشنیدیم ...

و در قبیله باران هم نشین میشدیم ...

ما فقط نقطه یک واژه ایم ...

در تمام این صحنه ی کربلا ...


اکنون ...

عاشورا و تاسوعا

محرم و صفر 

با لباس مشکی ها 

آرام و بی صدا

بارِ ِ سفر بسته اند 

ز این سال ...

اما !

می تپد همیشه  در سینه 

جای قلب ، یا حسینی که روی آن  حک شده 

جریان میشود یا حسین ها

در تمام خوش و نا خوش ِ ثانیه ها


دلــــــــــــ نوشتـــــــــــ

حسین جان ... لباس مشکی را ز تن جدا میکنیم 

اما  آقا جان !!! نامت حکاکی شده بر قلبم 

این چند خطـــ پریشان نوشت کجا و عظمت و والای شما کجا 

اصلا  من کجا سفره ی همیشه باز برآوردگی حاجات شما کجا 

اصلا من کی باشم که سه ساله ارباب رو قسم بدم 

آخر گره ی کور ِ من کجا و دستان پاک ِ شما کجا

آقا جان چقدر با آبرویی چقدر مهمان نوازی...

این چهل شب در ِ تمام خمیه های عزات  چهار طاق به رویم باز بود .

چه کنیم ...

ما دل شکسته ها جز گدایی تو عزاخونه شما جایی دلمونو آروم نمیکنه 

....

...

...



اربعین

مــــ ن  نوشت  مـــــ ن 

چهل شب ماه پشت ِ آسمان  خزید 

خجل زده ز دردهایت فقط تماشا میچید

هزاران بار برای زینبت در سکوت جان داد

هر بار که او یاد ِ سرت بر نیزه می افتاد



برچسب‌ها:
اربعین - عاشورا - تاسوعا - محرم - صفر - یا حسین - مذهبی
+ تاریخ دوشنبه 92/10/2ساعت 3:3 عصر نویسنده مریمــــ . جاوید | نظر