اگه می دونستی چقدر دوستت دارم
برای آمدنت باران را بهانه نمی کردی
رنگین کمان من
کاش نجابتم را بهانه رفتنت نمیکردی ...
تا با دیدن هر هرزه ای به خودم نمی گفتم ....
اگه مثل این بودم نمی رفت ...
گوش هایم را می گیرم ...
چشم هایم را میبندم ...
و زبانم را گاز میگیرم ...
ولی ...
حریف افکارم نمی شوم ...
چقدر دردناک است ...
فهمیدن ...
چه بی پروا !!!!
دلم آغوش ممنوعه ای را می خواهد ...
که تنها شرعی بودنش را ...
م♥ن میدانم و دل♥م ...
و ت♥و ....