دلم تنگ است برایت
میخواهم واژه های خیس ز عشقت را
از صندوقچه ی خَلوار ها خاک گرفته ی ِ خاطره ها
ز کنج خانه ی قلبم ، بکشم بیرون
واژه ها قطره قطره تبخیر شوند
و شنبم وار چکه کنند بر برگ های این درخت پیر
و باز واژه ها عشق بازی کنند با قلم
و من هم از جوشش احساسم
فقط برایت عاشقی دم کنم
دلم تنگ است برایت
بیا سر ِ کوچه ی عهدمان
زیر ِ دیوار ِ حرفهایمان
ببینیم هم دیگر را
زنده شود خاطره ها
و لحظه ای که چشم من و تو
ز نگاه ِ خیسمان وضو میگیرند
در سجاده ی احساسات همیشه پهن
به عبادت عشق می ایستند را
نیلو فرهای آبی با صداقت نقش بزنند
تصویر یک نگاه ِ عاشقانه ی شور انگیز را
ای وای بر من ...
باز عهدم را با خودم شکستم
و اعتراف کردم
دلم تنگ است برایت
امان ز این دل تنگی ات
سِکر آور مرا حباب میکند
در سایه های وحشی بیقراریت
مانند تقابل بی پایان عشق و شوریدگی
بیا برگردیم باهم ز این راه ِ بی راه
تا هنوز لحظه پشت ِ هوای ابری باقیست
و تا هنوز دیر شدن باران نگشته بر تمام لحظه ها
بیا برگردیم باهم ز این راه ِ بی راه
عاقبت ِ این راه
حاصلی ندارد جز ...
هم آغوشی انگشت های تعهدمان
با حلقه های بی عشقی
بیا برگردیم
ز راه خطایی که رفتیم
من ...
دلم تنگ است برایت
مریمـــــــــــ
مــــ ن نوشت مـــــ ن
***
بیـــــــــــ مخاطَب ِ خاص
***
زمستان سرد است
و سردتر میشود
اگر در آغوشت نباشم ،،، خدایا
ای هم نشینان ...
خبری تازه ندارم ز زمستان در راه
***
فقط یلدا مسافر است ...
***
و چند صباحی دیگر ،،،
تَنش را می شوید در حوضچه ی رسیدن
بی لودگی و تجملات !!!
با فنجانی چای ، مهمان خانه میشود
و ز ِ فال حافظ هم
جز حضور رب در لحظه
آرزویی خوش تـــــر
برای خود و همه نمی پندارم
مریمــــــــــــ
مــــ ن نوشت مـــــ ن
پیشاپیش بپذیرید ز من
تبریک یک دقیقه بیشتر با خاکی ها سر کردن را
زندگی تپش هنجره ی یک لال است
که حرف های نگفتنی ِ بسیاری دارد
و توان ِ گفتن ز قالب داده کف
پس در هیاهو چه کنم... چه کنم
فقط باید با فروغ چشم گشت رفیق
برای دیدن مسیر هایی که زندگی
فقط با دست نشانمان میدهد !!!!
*** یلـــــــــــــــ ـــــــــــدا مبارک ***
کاش هنر قالی بافی داشتم
قالی می بافتم
بی نقش و نگار
و در خلوت خیال بافی ام
پهنش میکرد بر در ِ خانه ی قلبم
هنوز آنقدر غریبه نشدم
کارت دعوت بفرستم
برای دعوتت ...
پس برگرد بی دعوتت
به خانه ی قلبم
مریمـــــــــــ
خانه ی یار پشت ابر هاست
آن دورها مقصودم است
آری ...
اما !!!
از سر مشق شدن خورشید بر صفحه ی روزم
تا امضای ماه ، پای انتهای شب
یاد او از جوهره ی قلبم مدام قلم میخورَد
خانه ی یار پشت ابر هاست
آن جایی که اندازه ی پَر کاهی اش
تمام آرزوی من است .
اما حتی لحظه ای پشت درش هم طوطیا در چشم من است
و همیشه طرز نگاهم تمام جاده های نیازم را منتهی به او کرده است !!!
مریمــــــــــــــ
گاهی خانه ات را میسازی روی آب با کاهگل های پوچ
****
گاهی فرمول هایی را می نشانی در معادله ای که بی شکی جواب خطا است
****
گاهی کوچه ای را که بر سرش کوبیده اند بن بست را بی هدف تا انتها میروی
****
گاهی سیبی نشُسته را نباید گاز بزنی ... اما میزنی
****
گاهی خیابان یک طرفه ای را از طرف دیگرش میروی
****
گاهی صدا را مزید بر علت میکنی و فریاد میزنی
****
گاهی راه راست را خود کج می کنی
****
گاهی وارونه میشوی بر همه ی بایدها
****
گاهی بر عکس تمام خوب بودن ها میشوی
****
گاهی چراغ قر مز را رد میکنی و خود را میزنی به ندیدن
****
گاهی سعی میکنی در چشم عاقلان ظاهر نشوی تا چشمت را از کاسه در نیاورند
****
و گاهی علاقه خاصی پیدا میکنی به تابلو های دور قرمزممنوعه ی مسیر با وسوسه ی انجامشان
****
و این است نشانه های خریتی نزدیک
مریمـــــــــــ
مــــ ن نوشت مـــــ ن
شاید در مقابل خریت لفظ ِ مصنوعی
دور از جون ...
خیلی چرت باشد !!!
چون گاهی ناخواسته و
خیلی وقت ها خواسته
دور و بر ِ خود پیدایش میکنیم
و این دور از جون ندارد!!!!!!
بی کفش ِ تدبیر
با افکار ِ پوسیده ام
قدم میزنم
در کوچه ی دل تنگی ام
شانه به شانه ی خاطرات
ورق میزنم گذشته را
مو به مو میشمارم
لحظه های به یادت بودن را
من می اندیشم به تو یی که گشتی معما
بوده ای در گذشته ها
اما همیشه حضور بی جسمت رها نمی کند
امروز و فردا و پس فرداهایم را
افسوسم میگیرد ز امانت داری بیهوده ام
هنوزهم جاریست عکس چشمانت در قاب نگاهم
افسوسم میگیرد ز وفاداری بیهوده ام
هنوز هم باقیست گلشن یادت در سرای وجودم
سخت نمیگیرم نبودت را
سخت نمیگیرم به یادت بودن را
اما سخت میگذرد
وقتی تو نیستی و من به یادت چکه میکنم
پرسه های بی هدف من
همیشه در حوالی تو بود
هیاهو ی پر قیل و قال ذهنم
دلیلی جز نبودت نبود
این روزها در گیرم با خودم
و در انتها ی هر روزم دل گیرم ز تو
حال و احوالم عجیب شده برایم
حالی خوش که ناخوش است برایم
گویی که مرا انداخته کسی
در حوضچه ی ترسا ی عشقت
و عشق من میشود شرابی ناب
ز لگد شدن احساسم در انتظارت
مریمـــــــــــ
مــــ ن نوشت مـــــ ن
صدایی زنده میشود
در حجم باورم
یلدا در راه است
و باز شقایق ها منتظر
و باز فال ها خوش
و باز به مانند همیشه انتظار تلخ