حال ِ آن حوضی را دارم
که در قلبش ماهی ها شورش میکنند
زمانیکه وقت ِ رفتن ماه برسد
م.جاوید
سلام خدمت دوستان :
من در حال حاضر دانشجوی کارشناسی علوم ارتباطات ولی رشته ی دیپلمم معماری بوده
و هنـــــــــــــوز بعضی یادگاری های اون دو سال رو نگه داشتم
هیچ وقت دلم نیومد مخصوصا این ماکتمو دور بندازم
***
**
*
این یه سرویس اتاق خواب ِ نوجوان ِ که از روی مجله ی دکوراسیون در منزل ساخته شده
با وسیله ی...
فوم + چسب فوم + کاتر + پارچه ساتن
هعی یادش بخیر این عکس ساعت 5 صبح انداخته شده
اون موقع ها از مدرسه می اومدم میخوابیدم
سرشب بیدار میشدم تا صبح
ماکت میساختم
***
کتاب های داخل قفسه ،،،
چوب بالسا رو تکه های کوچک کردم و روش عکس های کوچک با همون ابعاد چسبوندم
***
با پارچه ساتن و چسب پرده هاشو درست کردم
از همه بیشتر اون گل دونه کوچولوی روی پا تختی رو دوست دارم
از آشغالهای دور انداختنی ساخته شد
اینم تابلوی اتــــــــــــــــــــــاق خواب ِ ساخته شده
***
اینجا هنوز کیبوردش حاضر نشده بود :)
***
هنر های دست با روح ِ آدم عجین میشه واقعا بعد از ساخته شدنشون
بهشون احساس و وابستگی عجیبی رو احساس میکنی
این چیزا که واقعا چیز خاصی نیست
حالا واقعا حس کنید که خدا چقدر بنده هاشو دوست داره
م.جاوید
|
واژه ها آشفته و بد حال و تهی
خزیدند روی پهنای کاغذ ِ کاهی
سر شار شد پرچین ِ تن ِ دفتر
باز از طنین ِ یک امید ِ تو خالی
بوی رخوتِ نا گرفته بودند
تمام دل نوشته های بی حسابش
از خیسی اشک های دختری که
شبانه زانو بغل گریسته بود، بی خبرش
پرنده های ولگرد ِ شهر ِ دخترک
دوباره روبروی پنجره لانه کرده بودند
در کفش هایی کهنه و دور انداختنی
دوباره بی اجازه لانه کرده بودند
کار دخترک شده بود از آن روز که هر روزش
میهمانی تماشای خوشبختی پرنده ها باشد
ساعات پشت ِ پنجره و چای ِ سرد نوشیدن باشد
نجوای بی زمزمه و درد و دل با قاب ِ پنجره باشد
مریمـــــ جاوید
نمی دانم
کجا ...
پرنده های دلم
کوچ را از خاطر بردند
که هنوز ...
در وجودم
بهار نرسیده از راه !!!
مریمـــ جاوید