نهانخانه جان

پسر بچه باحال cute baby boy

احساسات یک پسر

 

کامپیوترو روشن میکنی صبر می کنی ویندوز بالا بیاد

 
یه قلوب از چاییتو میخوری

 
کلیک می کنی رو مای کامپیوتر


میری تو درایو G... .


یه سیگار روشن می کنی 
.


میری تو مای پیکچر.


یه پک سنگین.


دنبال یه فایل قدیمی می گردی.


یه پک سنگین دیگه.


پیداش می کنی ،


بازش می کنی.


یه پک دیگه.


عکسا رو نگاه می کنی


یه لبخند میزنی به خاطراتی که زنده شدن و دارن جلوت راه میرن


میرسی به یه عکس . . .


این عکس یه اشکالی داره.


یه پکــ سنگین . .


نه دو تا پکــ سنگیـــن .


نمی خوای قبول کنی


جای یکی تو زندگیت خالیه


دقیقا همونی که توی عکس خودشو چسبونده بهت "


محو عکسی


کم کم داغی سیگار دستتو میسوزونه


به خودت میای


سیگارو تو جاسیگاری خاموش می کنی


کامپوتر رو خاموش می کنی


خودتو پرت میکنی روی تخت


چشاتو می بندی و زیر لب میگی :


عجب تی شرتی بود حیف که گمش کردم


دیوونه روانی أم خودتی




برچسب‌ها:
احساسات جریحه دار شده یک پسر !!!
+ تاریخ دوشنبه 92/6/11ساعت 6:46 عصر نویسنده مریمــــ . جاوید | نظر