فاصله ی من با تو
از خاکی بودن تا نور است
غریبگی میکنم ، وقتی به مسیر می اندیشم
غیر ممکن میشوم ،برای گرفتن دستانت در دستانم
آه خدای من ...
شیرین ترین قهر و آشتی ام
میدانی که بعد از نماز هایم
معطر میشو د مشامم
چون دستانم عجیب میگیرد بوی دستانت
چه رازیست
در گلشن عبادتت ،،، دستانت پیداست
اما در آشیانه ی خاکی ام
فقط طنین نگاهت جاریست
و از دستانت !!!
کاش که پیدا بود
مریمـــــــــــ
مــــ ن نوشت مـــــ ن
دوستی در حوالی ام میگفت : کاش دستان خدا پیدا بود
اما من میگوییم کاش دستان خدا در آشیانه ی خاکی ام پیدا بود