سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نهانخانه جان

 

واژه ها  آشفته و بد حال و تهی 

خزیدند روی پهنای کاغذ ِ کاهی 

سر شار شد پرچین ِ تن ِ دفتر 

باز از  طنین ِ یک امید ِ تو خالی 


بوی رخوتِ  نا گرفته بودند 

تمام  دل نوشته های بی حسابش

از خیسی اشک های دختری که 

شبانه زانو بغل گریسته بود،  بی خبرش 


پرنده های ولگرد ِ  شهر ِ دخترک 

دوباره روبروی پنجره  لانه کرده بودند

در کفش هایی کهنه و دور انداختنی

دوباره بی اجازه لانه کرده بودند 


کار دخترک شده بود از آن روز که هر روزش 

میهمانی تماشای خوشبختی پرنده ها باشد

ساعات پشت ِ پنجره و چای ِ سرد نوشیدن باشد

نجوای بی زمزمه و درد و دل  با قاب ِ پنجره باشد 




مریمـــــ جاوید 

 



برچسب‌ها:
شعرچارپاره-شعرنو-ادبیات-عکس عاشقانه-متن عاشقانه-
+ تاریخ سه شنبه 93/2/2ساعت 12:45 صبح نویسنده مریمــــ . جاوید | نظر