از مجرای قلمم
سوز
و از لای پنجره
بوی ِ هوای ِ نم دار
میرسد
بر صفحه ی امروز ِ من
.
سر خط
حرف تاز ه ای نیست
برای هدر دادن یک سطر
یک صفحه ی کامل
تکرار دلم تنگ است
بس نبود
حالا نوبت سطر تازه ایست
.
.
.
دلم تنگ است
.
.
.
وقت آن است
که از گندوم زارهای زرد
سیب های سرخ
و زیتون های سبز بنویسم
بنویسم
که شاید
از نقطه ی سرشتم
تا به امروز
خاک تشنه یک دیدار است
شاید هم
باید بنویسم
که ما هستیم
که بفهمیم
خوبی تو !!!
مقیاس و ابعاد و واژه نمیسناسد
خوبی تو !!!!
مطلق ِ مطلق
مختص
قلب ِ من است
...
حاشیه نمیرود
قلمم
ساده و سلیس
مینویسد
برایم
که
دلم تنگ است
برایت ...
مریم جاوید
تقدیم به امام ِ عصرم (عج)
به او که بینهایت دلها براش تنگ است