پر از روشن ِ خاموشم
پر از حرفای ِ مسکوتم
پر از یک حس ِ نامعلوم
پر از چشمی که میبیند
ولی هست اندکی مسموم
با این همه تفسیر
از این حال ِ ناخوش ِ نا آروم
تو اینبار بگو تو
کجا قورت میدهی
جرعه جرعه
بودنت را
کجا سر میکشی
هوا هوا
نفست را
کجا که به این وسعت ِ بسیار
در جهان من نیستی
یا که نه شاید هم
پنهانی
زیر حریر آرزوهای دیگری
تا تماشا نکنی مرا
با این سقوط ِ جانانه و چشم گیر
گرچه مغرورم خیلی
اما
تا بیش از این دیر نشده
باز آ
من به تمنای ناخوش آمدنت مجبورم
#مریم_جاوید