نهانخانه جان

تو نبودی 

که سقف دلم ناگه ترک خورد

هنوز هم نیستی

اما  ...

چکه میکند حضورت مادام الحظه 

از تمام زوایای زندگی ناچیز من 

تو در من 

رفت و آمد داری 

عمیق می آیی

و بر چینه ی  روح ِ من تکیه میزنی

و با همان لبخند مستانه ات از جرعه ی وجودم 

فنجان ، فنجان به ظاهر  چای مینوشی 

اما به واقع جوهر جان مرا مینوشی 

و سر خوش و مسروری  از میهمانی بی دعوتت 

و باز 

بی خدا حافظی  میروی 

تا باز گردی 

ساعتی دیگر به بهانه ای دیگر 

در این تن خسته ...

گاهی آدم میشوم 

شاید فقط چند لحظه 

و به حقیقت ِ آمدنت در  چهار چوب ذهنم 

شک میکنم 
و میگویم 
تو خیالی
تو وهمی
و تو خیلی وقت است 
که نیستی ...

اما باز در هیاهوی همین افکار 

خاطرات ِ بی جسمت  مثل یک روح سرگردان 

میرسد  از راه و می شکند 


شیشه ی نازک پنجره ی قلبم را ....
.
.
.
#مریم . جاوید



برچسب‌ها:
عشق عکس رمانتیک شعر شعرنو شاعر جوان
+ تاریخ چهارشنبه 95/8/12ساعت 11:25 عصر نویسنده مریمــــ . جاوید | نظر