چیزی شبیه روح
از درون تیره و گرفته ام
سفر کرد
و رفتنش را تماشاگرانه نگرستم
دور شد
و اما شاید ...
نزدیک به ابدیت
همان جا سکنا گزید
این رفتن و ماندن من ِ توخالی
یک واقعه است
یک تشبیه بزرگ
یک بلای فزون
کسی نمیداند و نمیبیند
که در من
مرگی وارونه رخ داده است
روحی نفس نمیکشد
و جسمی پا برجا
.
.
.
مریم جاوید