مرا از سر سطر معنی کن
ترجمه ی احساسم را
خطا رفتی
ساده
سلیس
روان
بنویس
یک دل سیر اسیر است
جایی ...
این روز ها بهار است
اما
بی تقصیر است بهار
فقط
وخیم
آلرژی میگیرد
احساس ِمن
به فکر ِ تو
هـــ م یـــ ن
مریم جاوید
کسی هست که حواسش به همه چی هست !!!
.
.
.
چند قدم جلوتر ...
پشت آن کوچه ی ساکت
که گذر کرده ی ذهنت
شده است
کسی هست
که حواسش
به همه چی هست
تو نگران ِ رازقی ها نباش
او هست
حواسش حتی
به پر پر شدن گلی هم
تو چرا غم گینی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
غم هایت را
جا بگذار
میان بیهودگی ها
هم نشین
کسی هستی
که
حواسش به همه چی هست
مریم جاوید
صدایش را صاف میکند
جرعه ای جوهر مینوشد
و باز می نویسد
قلمم ...
.
.
.
رد پای خیالت ستودنیست
سالهای سال است
که نشسته بر خاطرم
رهگذر و رفتنی نیست
این ماندنی همیشه گی ام
در گوش ِ قلب من است
انعکاس ِ صدایی مدام
که می گوید دائمیست
رفت و آمدم
چه بی صدا نشسته است
درون ذهن ِ خسته ام
این آمدن ِ دوباره ات
میان خیال و باورم
من از صدای سکوتت
شنیده ام
که وقت رسیدنت
دیگر رسیده بر باورم
مریم جاوید
جان ِ من ...
آرامش من است باران
آمدی مثل باران بیا
قطره قطره
جاری شو در جوی احساسم
بی صدا ی بی صدا
تبخیر شو در آسمان ِ ابری قلبم
و باز دوباره از نو
نم نم
باران شو بر کویر تنهایی ام
جان ِ من ...
آمدی مثل باران بیا
مریم جاوید
برف نمیبارد ...
باران نمیبارد ...
فقط سرد است
شهریور ی که وحشتناک ...
سرد است
نور چقدر کم است
در این راه رو ها
انگار این راه رو های پیچ در پیچ سالهاست که رنگ روشنی به خود نگرفته اند ...
شال احساسم را سخت دور ِ خود میپیچم
اما
اینجا عجیب سرد است
قدم میزنم
سرما رخنه میکند به دورنم به جرز ِ استخوانم
و ، دلم میگیرد
از این همه سرما
و ، دلم میگیرد
یک گوشه سرد مینشینم
مینشینم که غرق بشوم
غرق ِ اقیانوسِ تنهایی
که مثل آویزه ا ی نه چندان گران آویز ِ گردنم است
این اقیانوس ِ تنهایی
...
انعکاس ِ صدایی میپیچد در پیچ در پیچ راه رو ها
چه قدر صدایی که میرسد آشناست
چقدر اسمی که خطاب میشود
به گوشم شنواست
ناچار به گریز از راه رو ها میشوم
پشت دری که بسته نیست می ایستم
چقدر احساس ِ تعلق دارم
به این راه رو ها ...