نور دیده ام تکرار ِ دیدنت است ...
روشنی ِ روزگارم
از نگاهت
اتفاق ِ ساده ای نیست
من با چشم ِ جانم
دیده ام
جای خورشید و ماه
چشم هایت
بینا میکند
تمام بیکران ِ من
در هر صبح
و
هر شب
مریم جاوید
مردابــــــ ِ شبـــــ های اتاقم ...
اسطـــــــوره ی قصه های مـــ ن
درخت ِ کُـــنج ِ حیاطـــ
باز با شاخه و شاخسارش را
لمیده بر چارچوب پــَــنـــجــِره
حس ِ نوازش نیست
برگهایش را
اما ...
او نمیفهمد
کنار نمیکشد خود را
انگار که نمیداند
مردابــــــ ِ شبـــــ های اتاقم
با جاری شدن مـــآه
در اعماق ِ اتاقم
دریا میشود
مـــ.جآوید
کلا خودم هم باورم نمیشه که تا این ساعت بیدار بودم و نخوابیدم و درس خوندم ، چه برسه خانواده و اقوام که منو به بیخالی وحشناک به درس نسبت میدهند !!!
اما به نظرم خیلی از رفتارای آداما تغییر پذیرفتنی ...
من سر هیچ درسی توی زندگیم انقدر وقت نذاشتم اما چون این درس محدودیت پاسخ اشتباه داره دیگه نشستم خوندم .
الان شبیه تک تک خطا و قواعدای این کتاب شدم ...
فقط خدا کنه قبول شم ...
تا یه چند ساعته دیگه مشخص میشه قبول میشم یا نه !!!
چقدر خوبه آدم از آینده خبر نداره ... الان من که نمیدونم صبح قبول میشم یا نمیشم پس میخونم ،،،و مهم تر از بی خبر بودن عنصر ِ امید ِ که نقش مهمی توی زندگی هر کسی داره ... امید خیلی خوبه اونقدر خوبه که حتی زیاد تر از اندازه اش هم توی وجودمون یافت بشه بد نیست !
***
نمیدونم چند نفر این پست رو میخونن اما چند چیز بزرگواران !!!
اول اینکه دعا کنید قبول شم
دوم اینکه اسم کتاب ِ گفته نمیشه با عرض شرمندگی
سوم اینکه نتیجه آزمون هر چی که باشه حتما انتهای این پست فردا ثبت میشه
لحاظات خوبیه من رفتم نماز و دعـــــــــــ آ ان شالله که قبول شم
***
**
*
و اما نتیجه ی آزمون بنده :
خب خداروشکر با لطف خدا و دعای دوستان و تلاش شبانه روزی ام
هم خودم و هم بغل دستی گرامیم
قبول شدیم
اصلا آدم که به یه نفر کمک میکنه
انگار قبولی براش شیرین تر میشه
و خانومه هم که دیگه تو پوسته خودش نمگنجید و هی تشکر میکرد
خب به خیر گذشت و قبول شدم
...
دوستان این آزمون سه مرحله داره
اولی و دومی رو همون بار اول قبول شدم
دعا کنید سومی هم که هفته ی دیگه س بار اول قبول شم
ان شالله :)