پا در میانی مادرم
جواب داد باز ...
...
حس آرامشی هست
میان حفره ی سیاه ِ چشمش
که سالهاست
پی اش میگردم
...
من چموش و لج باز
بودم اما
پا در میانی مادرم
جواب داد باز
...
میشود صدایش را
سالها شنید
و در پیچ و خم شنیدارم
هزار بار تکرار کرد
و هرگز حسته نشد
چه شیرین است
طعم گواری شرعی بودن ِ بودنت
...
تو از هزار قبلیه دور تر
آمدی
اما
گویی
هزار سال است که آشنای منی
....
پا در میانی مادرم جواب داد باز !!!
بهترین
هدیه زندگی ام
آمدنت
به سرزمین ِ احساس ِ من
خوش آمد
ساده نیست ... فقط کمی عجیب است
زن ماندن!
شاید کمر ِ باریک استکان ها
درد ِ دستان یک زن را زیبا تر معنا کنند
و یا شاید ...
سماور ِ یک خانه زود تر از همه آشفتگی یک زن را بفهمد !!!
مهم نیست ...
کارمند است
شاعر است
مادر است
دختر است
خواهر است
خانه دار است
و یا حتی
بازنشسته ...
مهم این است که یک عمر
کوله بار زن ماندن را به دوش خواهد کشید .
زیباست اما سخت ...
گاهی مجبور به حرف نزدنی
کاهی مجبور به انتخاب شدنی
گاهی باید فریاد بزنی اما ساکتی
گاهی باید درد بکشی اما با لبخندی
گاهی باید آهسته فقط اشک بریزی
دستانت اگر بی پروا بنویسند تو محکومی
چشمانت اگر بی پرده بنگرند تو مجرمی
تفسیر زن بودن فقط این نیست
میشود زن بود
و یک عمر
با خیال آسوده لذت ببری
از نوازش پدرت
از تیکه گاه همسرت
و مادر بودنت
ساده نیست ... فقط کمی عجیب است
زن ماندن!
زنده بگور کردن شاید یه زمانی سهم جنس ِ من شد ..
اما از آن سالها هنوز هم
جنس ِ مرد برای خانه ای آرام و آرامشی گرم
محتاج ِ یک زن در جایگاه
یک مادر
یا همسر
یا دختر
است .
مریم جاوید
عکس : زهرا . م