سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نهانخانه جان

عکس عاشقانه


در حوالی مرز سکوت تو 

در حوالی نبود تو 

صدایی می چکد از باورم 

صدایی که قطره قطره میشود در خاطرم 

صدایی شبیه به قلمی تپبده 

برای نقش زدن صدایت بر سر در قلبم 

گنجاندنش سخت است در باورم 

که تو نیستی ، تو رفته ای و من گم شده ام 

 در گرگ و  میش هوایت جان میدهم 

فقط یک بار کن پیدام 

راه دوری نرو ای جانم 

در خودت بگردد و مرا آنجا بیابم 

من غرق در سایه ها نیستم 

من گمگشده میان ماندن و رفتن نیستم 

من از آبادی نا آبادم کوچ کرده ام 

به سوی تو هجران کرده ام 

از خودم دور شده ام 

و خودم را گم کرده ام 

از آتش عشقت که مرا می زد داغ ، فاصله گرفته ام 

و اکنون در ییلاق یادها و خاطرهایم

کنار تو ،،، در همان نزدیکی چادر زده ام 


مریمـــــــــــ


عکس عاشقانه

مــــ ن  نوشت  مـــــ ن 

از قرار گاه همیشگی ... خیالم را میگویم ،،، خسته ام

این بار بیا هر جای این کره ی گرد و خاکی 

قرار بگذاریم ...

سر چهار گوش پنجره ی اتاقم

 کوچه ی آسمان 

زیر نور ماه 

از حالا تا همیشه منتظرم

 



برچسب‌ها:
عکس خیالی عکس عاشقانه جملات عاشقانه جملات ناب چادر
+ تاریخ سه شنبه 92/9/12ساعت 2:9 صبح نویسنده مریمــــ . جاوید | نظر