احمــــــقانـــــه ســـت یا عاشـــــقانه نمـــــیدانـــــم
اما چند وقتی ست که ادکـــلن مــــردانه میزنـــــم
شایـــــد هم خنـــــــــــــــــده دار اســـــت
تداعــــــی تنـــــــت ،،، با عطـــــرت
/// بی مخاطب خاص ///
مریم
بوی پدر !!!
کارمندی ... مسافری ... بیماری ... بی حالی ...
حتی سربازی ...
زود است او اینها را نمیداند ...
او تشنه ی بوی توست ...
بوی پدرها از گرانترین عطر ها هم با ارزش تر است ...
تقدیم به تمام پدران به خصوص پدر خودم
که خدا لنگشو مادرم آفریده !!!
ما که بچه بودیم آب و زیاد باز میذاشتیم ...
مامانمون و بزرگترا کلی یادمون میدادن ...
اصراف نکنیم و صرفه جو باشیم ...
اون موقع ها نمی فهمیدیم که ...
اما حالا با دیدن این عکس واقعا فهمیدیم ...
پدر مادر های دیگه چقدر صرفه جو ترند !!!!
دیده بودیم هندونه رو تکمیل بخورند و چیزی شو دور نریزند .
حتی دیده بودیم تخم هاشم بو بدن ...
حتی ... حتی ... بعضی ها هم از پوستش جوشونده درست میکنند ...
اما خدایی این اولین بار که صرفه جویی و صد البته خلاقیت
رو تا این حد عمیق حس کردم ...
عجب !!!
دفتر خاطراتم ...
پشت شیشه نم دار اتاقم ...
باز میدهد قلقک مرا ...
برای نوشتن این روزها ...
خبری نیست ...
مثل همیشه خورشید میتابد ...
ماه میترواد ...
و آسمان آبیست ...
اما صبر کن خبری تازه تر دارم ...
این روزها ...
آسمان کمی دل گیر شده ...
تنها اتفاق این روزهای من ...
دل گیری است و بس ..
از که و از چه ...
من نمیدانم ...
مریم
بگـــذار آغوشمــ بـــرایــ همیشه یخ بـــزند . . .
نمی خواهمــ کـــسیــ شـــال گردن اضافی اشــ
را دور گـــردن احســـاسمــ بیاندازد . . .
فرستنده:http://delgiram19.blogfa.com/
خوش به حال صندلی چوبی پارک ...
برگ ریزون پاییز ...
برف های سپید و ریز ...
نم نمک های باران ...
حرف های عشاق ...
کهنسالان مهربان ...
تماشاگران بی هدف ...
همه و همه ...
مال خودش است ///
مریم
مریم