فصل زمستان خرامان میرود سمت ِ رودخانه ی دنیا ... همان رودخانه ای که مسیرش جاری میشود در سال ِ دیگر !!!باران را بهانه میکند تا تنش را شست و شو دهد ز تمام ِ خسته گی های این روز های مردم ِ منتظر ِ بهار ...
در پسِ ِ ثانیه های ساعت ِ خانه ی ما
ناقوس ِ بهار می وزد بر گوش اهلی های دنیا
صدای نوجوان و شاداب ِ بهار گوئی بسیار از نزدیک ها میرسد بر جان ِ گوش هایمان ///
بهار رسیده است ز راه
شمع ها را رو شن کن دلم
پشت در صدا میزند صدا
مرا اینار با نام ِ کوچکم
بهار ... با بی خجالتی با آغوشی باز میدود در بغل ِ روزهای آتی و دعوتشان میکند به نو بودن ،،، به دوباره از نو آغاز کردن ،،، به فرصت های مجدد ،،، به تلاش های پی در پی و میرسد به من و دل نشین میگوید :
سلام مریم
سلام دختر ِ آرزوهای پار سال ِ مریم
سلام ستاره ی نو بخت ِ آسمان ِ سال ِ نو
و من بهار را
می فشارمش در آغوش
زیر لب میگویم
امسال سال ِ من است
بهار زیبا
تصمیم گرفته ام در قعر تازگی ها غرق شوم ،،، تصمیم دارم گل ها را به چشم دیگری ببینم ،،، تصمیم گرفته ام امسال هر چه را دارم در راه ِ خدا بدهم هرچه را ندارم از راه خدا بیابم و هرچه راکه خواستم و به دست نیاوردم فقط به شانه های خدا تکیه کنم ...
الهی باشد
سایه خدا سراسر تاج ِ سرمان
در سال ِ نو ِ امسالمان
****
*** سال نــــــــــــــــــــــــو مبارک ***
****
مریمـــــــــــ
دوستان :::...
همیشه یه سری وسایل در منزل هست ،،، که در دید اول شاید به درد نخور و دور انداختنی باشند ،،، اما واقعا میشه با خلاقیت و ابتکار ازشون وسایل کار آمد و خوبی بسازیم ...
و واقعا برای دور ریختن حیفا ...
ما خونمون یه آینه تقریبا کوچیک داشتیم که اندازش واسه توی کیف مناسب بود ،،، اما شکل و شمایلش نه چندان ...
بنابر این ...
تصمیم گرفتم با یه سری وسایل کاردستی درستش کنم ...
جوری که بذارمش تو ی کیفم
هر جا هم آوردمش بیرون بگم کار دست خودمه :)
***
آینه +
فوم گل سازی + چسب رازی + سوزن و نخ
شد عکسای پایین ...
مریمـــ
شب ...
قطره ،،، قطره
بوسه زد
بر گیسوی مهتاب
ماه ...
نمایان گشت
در آستان ِ آسمان
ابر های گرفته ...
فرو ریختند
در مرداب ِ آسمان ِ هفتم
چین نازکی برداشته
دامن ِ مخملی شب
و شاخه ... شاخه نور
ریخته در چین چین هایش
چه رویایی شده امشبم
شبیه اقاقی ها شده امشبم
نشسته ام در گوشه ای از بلندای دنیا
نشسته ام در تراس ِ خانه
همه چی حی وحاظر :
دو صندلی کهنه ی چوبی
دو استکان ِ بی ادعا چای
اما بی قند ...
من هم منتظر و چشم به راه ِ تو ...
و از کاسه شب ،،، زیبایی ها را مزه مزه میکنم
تا بیایی ...
یادت نرود
سر راه ،،، با نگاهت بیایی
امشب میخواهم
چای را با نگاه ِ تو بنوشم
و به اندازه هزار سال برایت
حرف بزنم
به اندازه ی پر های پرنده های دنیا برایت
فقط حرف بزنم
مریمــــــ
..::: نهان نوشت ::...
جمعه است باز هم ...
مهدی جان چشم به راهیم باز هم ...
بیاید این سال نو را قدم بگذارید بر چشم ِ منتظران ...
بیایید آقا ...
جان ِ ما فرش زیر ِ پای ِ شما
میخواهیم این سفره ی سفره هفت سین ،،،
هر هفت سینش ِ سایه ی شما باشد بر سر ِ ما ...
اگر نیایید...
سر سفره ،،، حتی همه هم باشند ... بخدا ،،، اما همه تنهاییم
باز آرزویمان میشود :
شکوفه شدن گل نرگس ...
در یکی از جمعه باغچه های سال نو
آقا جان بیایید ...
میخواهیم این سفره ی هفت سین ،،،
هر هفت سینش ِ سایه ی شما باشد بر سر ِ ما ...
اینجا مردم خورشید را می پوشند
و دل ِ من از بی نور ی شهر می پوسد
اینجا روزها ،،، آسمان سورمه ایست
شب ها بر طناب ِ رخت آسمان ستاره آویز نیست
اینجا شهر من ...
شهر توت های بی جون است
من بر دستان ِ یخ بسته ی شهر
هــــــا میکنم
شاید که گرم شوند
با چشمان ِ بسته و خاموش ِ پنجره ها
راه میروم
شاید که روشن شوند
در آغوش ِ شیشه ای ماه
تنم را میشویم
ز هر گرد و غبار
از شاخه های آویخته ی شب
انجیر های رسیده ی آرامش
برای دلم می چینم
بی عبور از کوچه های مخروب
فکر می کنم ،،، فکر
به لحظه های مسدود
من با ذهن ِ خیابان
حرف میزنم
و چراغ های ممتد و روشن ِ خیابان را
دور گردنم شال می کنم
دستانم را
در دستان ِ در جیب به خواب رفته اند
می گذارم
شاید که بیدار شوند
شاید که دل گرم کنند
کسی که اسمش من است
باز آب تنی در افکارم
باز غوطه ور در آمالم
باز قطره قطره نوشیدن
از جام ِ آرزوهایم
مست ِ خیالات
نم میزند بر آجر های باورم
و نم نم فرو می ریزم من
در تو ..
تو را مزه مزه می چشم
تو را در خوم حل میکنم
تو را در خودم غرق میکنم
تو را در خودم دار میزنم
و خودم را محکوم به حبس ِ ابد میکنم
در یادِ ِ تو
مریمــــــ
دلم میخواد نردبون بزارم
برم تا آسمون ِ هفتم
دستمو بندازم
دور ِ گردن خدا
آروم توی گوشش بگم
دلم خیلی گرفته
بگم خدایا دلم برات تنگ شده
بگم زمینت آرامشت نداره ...
بگم خدایا بغلم کن