نهانخانه جان
پروانگی ...
چندیست ... یک تنه می تنم
پیله ای از جنس تنهایی دورم
و حالا زمانش رسیده که این پیله را بدَرَم
وهمه ی آدمک های زمانه که هستند دور و بَرم
امروز جشن بگیرند تولد پروانگی ام
مریمـــــــــ