قاب ِ دوست داشتن
.
.
.
دوست داشتنت در قلب من
نقش ِ زنیست در قاب ِ عکسی بی جان
حک شده
بی نفس
و
بی جان
و
لبخندی خشکیده
و گرد و خاک روز گار ی که
بی دریغ بر پیکر قاب پاشیده
هزاران بار
با خودم تکرار میکنم
هر روز
که
دوست داشتنت در قاب ِ قلبم
جوریست که انگار
در چهار چوب ِ قاب
سالهاست که مرده
...
به تن تار ِ تنم
پاسخ به یک سوال
گره ِ کوری انداخته است
این همه احساس
در من
چرا بی صاحب اینجا
افتاده است ؟؟!!
من دختر ِ سرزمینم عشقم اما
دوست داشتن تو
اغوا گرانه
مرا از اقلیم عشق
دور پنداشته است
...
مریم جاوید