در حوالی مرز سکوت تو
در حوالی نبود تو
صدایی می چکد از باورم
صدایی که قطره قطره میشود در خاطرم
صدایی شبیه به قلمی تپبده
برای نقش زدن صدایت بر سر در قلبم
گنجاندنش سخت است در باورم
که تو نیستی ، تو رفته ای و من گم شده ام
در گرگ و میش هوایت جان میدهم
فقط یک بار کن پیدام
راه دوری نرو ای جانم
در خودت بگردد و مرا آنجا بیابم
من غرق در سایه ها نیستم
من گمگشده میان ماندن و رفتن نیستم
من از آبادی نا آبادم کوچ کرده ام
به سوی تو هجران کرده ام
از خودم دور شده ام
و خودم را گم کرده ام
از آتش عشقت که مرا می زد داغ ، فاصله گرفته ام
و اکنون در ییلاق یادها و خاطرهایم
کنار تو ،،، در همان نزدیکی چادر زده ام
مریمـــــــــــ
مــــ ن نوشت مـــــ ن
از قرار گاه همیشگی ... خیالم را میگویم ،،، خسته ام
این بار بیا هر جای این کره ی گرد و خاکی
قرار بگذاریم ...
سر چهار گوش پنجره ی اتاقم
کوچه ی آسمان
زیر نور ماه
از حالا تا همیشه منتظرم
آغوشـــــــــــــ تـــــ♥ــــــــو
سرزمینــــــــــــــــ منــــــــ استـــــــــــ
وسعت نبود تو ...
به اندازه تمام دنیای من است ....
تا آنجا که چشم کار میکند ....
جای تو خالیست !!!!!
مرگ زوجی در یک حادثه فاجعه بار
هم عاشقانه و هم دل خراش
در ادامه مطالب تماشا بفرمایید... عکسی بسیار دیدنی و عاشقانه
ادامه مطلب...
من همون منم
اگه دیگه مثل قبل دل تنگت نمیشم
تو مقصری
روزایی که دل بیچارم تو رو از من می خواست و نداشمت
روزایی که تو با دیگری خوش بودی
من منطقی دلمو کشتم
حالا بی عذاب وجدان برو
دیگه دلی نیست که برات تنگ بشه
بعد از رفتنت شکستم ...
تکه های وجودم را جمع که نکردی ...
هیچ!!!!!!!
دیگر با دیگری نشستنت چه بود ...
مرا با تو نشستن بسس!!!
بگذار دیگران به ریشمان بخندن
به دیگران چه
من در کنارت از دریا هم
بی کران ترم