گرچه آسان نیست گفتنش ، اما
من آسان از دست دادمت تو را
به وسعت یک دل خوشی کوچک
من بیشتر نداشمت تو را
بودم پر ز احسا س های خاص
اما باز قلب ِ من کم نگذاشت تو را
از ابتدای قصه خود سپرده ی دست ِ تقدیرم
با آسودگی باشد خیال ِ راحت ، تو را
آسمان ِ نیلگون ِ عشق پرنده کم ندید
اما در چشم ِ آسمان کم نظیر کرد فقط پروازت تو را
جدا کرد شاید بی رحم و اندیشه از من
تقدیر و دست ِ سرنوشت تو را
حسرت و شکایتی نیست در بساط ِ قلبم
فقط ساده اما هنوز دوست دارمت تو را
مریم جاوید
+ بی مخاطب ِ خاص
+برداشت آزاد
بدون تشبیه !!!
بدون استعاره !!!
بدون توصیف !!!
...
میخواهم ساده ترین حالت ِ یک حال ِ خوب را اعتراف کنم .
آن هم یک اعتراف ِ شیرین ...
.
داشتنت دنیا را کنج لحظه های واپسینم انداخته
میدانی !
جای ِ دنیا ،،،
تـــو ... به مــــــن ...
دنیا دنیا اعتماد و تکیه گاه بخشیده ای
.
هر وقت هوایی ات میشوم
مژگانم سنگین ،،، پلک ها روی هم ،،، ذهنم حوالی تو
همه دست به دست هم
تا نزدیکی ات را من لمس کنم
.
داشتنت را جای تمام ِ نداشتن هایم
انتخاب کردم ...
برای هر از دست دادنی
داشتنت را به رخ ِ دنیا
کشیدم
.
خالصانه سپاس ،،،
برای داده هایت ، برای گرفته هایت ، برای به آرزو های نرسیده ام و برای نعمت های آینده ام ...
.
به خوبی هایت قسم
تو را برای من بس است
...
مریم.جاوید
من سکوت خویش را گم کرده ام
من که خود افسانه می پرداختم
عاقبت افسانه مردم شدم
ای سکوت ای مادر فریاد ها
ساز جانم از تو پر آوازه بود
تا در آغوش تو در راهی داشتم
چون شراب کهنه شعرم تازه بود
در پناهت برگ و بار من شکفت
من ندیدم خوشتر از جادوی تو
ای سکوت ای مادر فریاد ها
گم شدم در این هیاهو گم شدم
گر سکوت خویش را می داشتم
زندگی پر بود از فریاد من