سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نهانخانه جان

هلو

 

 
بــابــام اس فــرسـتاده: هــلـو، ســاعت 7 دم در حــاضر بــاش مــیـام دنـبالـت!!!
 
مــنــم فــکـر کـردم ازش سوتی گــرفـتم جــو گـرفـت جواب دادم:
 
بــاشـه شــفـتـالـوی مـن ,مـانـتـو خـوشـگـلمـو میـپـوشـم مـیـام عـجـیـجـم!!!
 
بــعد بـابـام جـواب داد:
 
اسـکـلِ بیــشــعـور, هـلـو یـعـنی سـلام ,آخـه تـو کـی میخوای آدم شی ؟؟؟

20 سالت شد آدم نشدی,مــن چـه گـنـاهـی کـردم کـه تو پــسـرمـی؟؟؟
 
من  :شرمنده
 
بابام عصبانی شدم!
 
پرورشگاه پوزخند
 
سازمان حمایت از بچه های بی سرپرستوااااای

+ تاریخ چهارشنبه 92/9/13ساعت 9:24 عصر نویسنده مریمــــ . جاوید | نظر

???  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرشباهنگ Shabahang


دلش گرفته ... آسمان شهرم را می گوییم ... و بارن شتابان میکوبد بر شیشه ی پنجره ی اتاقم و مدام با من دست تکان میدهد ... خوش باور ، فکر میکند دل تنگش بودم ... نه که نبودم ... بودم؛؛؛  اما دیشب نه حالا !!! امروز مرا با باران سر و  کاری نیست ...باران !!! بی خود خودنمایی نکن لطفا !!!

 خسته ام از تکرار این جمله (دل آسمان نیز مثل دل من ابریست ) ...حتی شاید خسته نه مسخره است ... من  دیگر اینگونه نمی پندارم ... من از سهراب پند گرفته ام ... چشمانم را در چشمه ی بی تفاوتی ها شسته ام و حالا فقط بی تفاوت می نگرم ... و امروز به باران مانند دختر بچه ی گل فروش  پشت چراغ قرمز که مدام میزند به شیشه ی پنجره و راننده حتی سرش را بر نمیگرداند ؛؛؛ نگاه میکنم ... آری امروز باران در چراغ قرمز زندگی ام  برایم مانند دخترک گل فروش است ...

دمغ و کز کرده تو اتاقم ... زانو هایم عمیق در آغوشم ... موهایم پریشان دورم ...

دل گیرم هنوزم... 

چرا برای توصیف حال من واژه ها قطره قطره می چکند ؟؟؟؟ اما از احساسم شر شر چشمانم خیس میشوند .... گاهی حس میکنم خدا را هم خسته کردم ... دلم میگیرد طوری که  نفس کشیدن برایم سخت میشود   ...

دلم می خواهد ...

بروم پشت پر چین نمازم ،،، طوری که حتی خودم هم نشنوم ،،، در گوش خدا آهسته بگویم ؛؛؛ میدانم گناهکارم ... میدانم بنده ی دل سیاه توام ...

میدانم قلبم گرد و غبار دوری مهدی(عج) ات را سخت گرفته ...  میدانم کاری نکرده ام ،،، برای حسینت(ع) ؛؛؛ اما کاسه ترک خورده ی احساسم  پشت در خانه اش مدام میگیرد ،،، دامن مادر و عبای پدرش را  ...

بگویم خدایا !!! می دانم سزاوار اینم از  عرش کبریا ات دورم کنی ... در خلوت دل نه شین خودم گمم کنی ... میدانم ... اما خدایا آبرو داری کن ... دلی اینجا شکسته ... صدای شکستنش فراتر از صوت بود که به گوش کسی برسد ... دل برای  این بیچاره بود ... منم را میگویم ... به اشک های آسمانت نه !!! به هق هق آسمانت قسم ؛؛؛؛ دلسوزی کن برایم ... چاره ای جز تو ندارد ...


مریمـــــــــــ


???  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرشباهنگ www.shabahang20.blogfa.com ???

مــــ ن  نوشت  مـــــ ن 

دلم پر میشکد برای جولی کهنه پاره ای ...

که بکشم و ببرم در زیر سایه ساران محبت بیکرانش پهن کنم ،،،

و خودش هم بیاید لحظه ای ... به خداییش اش ... فقط لحظه ای 

زمینی شود ... خاکی شود ... جولی کهنه و پاره ام را قابل بداند 

و کنارم بنشیند ... این آرزویم بخداییت ... با خاکی هایت جور نمی آید ...

من فقط در تمام بیست و یک سالگی ام  تو را از تو طلب کردم ...

مثل همیشه بی دریغ ببخشش ،،، یادت را بر ثانیه های زندگی ام  ... 

هستی ام به جان اسم بندگی ... گره خورده به اسمت 



برچسب‌ها:
عکس متحرک بسیار زیبا باران - خدا - بندگی - باران - چشمه - چراغ ق
+ تاریخ چهارشنبه 92/9/13ساعت 11:37 صبح نویسنده مریمــــ . جاوید | نظر

عکس پاییز

 

سقوط باران ها در توالی نگاه من 

رعد و برق احساس ها در  حوالی  ذهن من 

کشنده می کشم  احساسم را 

با سایه های واقعی نبودنت 


ای همسایه ی ستاره های سربی 

از من حالا بشنو ... که برایم مردی 

اما این سوال ، بی وقفه بند نمی آید از اندرون من 

در گیر و دار عاشقی ات چه کسی کرد بی راهت ؟

که در هجوم لحظه های نارنجی پاییزی  

مرا که بودم  روحت در دیگر جسمی 

رها کردی ...

و رفتی به سراغ راه های نرفته ات 


افسوس ندارد رفتنت 

به جان شقایق ها ... افسوس ندارد رفتنت 

اما با  بی انصافانه رفتنت 

من که هیچ ... شقایق ها را پژمرد ند 


دلم هوای درد و دل کرد 

مرا با من چه کسی هست همراه شود ؟؟؟

که بشنود درد های من و با من همدرد شود ...

باز باران ... 

اما این بار بی ترانه

 میزند بر شیشه ی پنجره 

آخ باران ... ای ترنم همیشه آشنا 

تو به داد بی دادم برس !!!

پشت پنجره رسم مهمان نوازی نیست 

پا بگذار در خلوتی اتاقم 

بیا کنار من بنشین که حرف های به گوش نرسیده ای دارم

 

از تو چه پنهان بارانم !!!

دلم آغوش می خواهد ... چه کنم ؟؟؟

آغوشی که نه مرد باشد نه زن... چه کنم ؟؟؟

آغوشی از جنس قطره قطره های تو 

تا شاید تنهایی خشکیده ام را  هم خیس کند  ...

و نیلوفری آبی  در گلدان قلبم  گل کند 

نرم نرمک ... ببار بر سرو رویم 

چنان که مست ز آغوشت شوم 

چنان که دیگر درد نکند لبخندم 

و شاد باش نگوید دردی به درد دیگرم 

آنقدر مست شوم ز آغوشت 

که جرعه جرعه نه!!!! سر بکشم از جام می ات 

و در بادهای با مروت فریاد بزنم ... هرچه بادا باد

 

مریمـــــــــــ

 ???  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرشباهنگ Shabahang

مــــ ن  نوشت  مـــــ ن 

ای باران !!!

تو که میروی ،،، در راه گر آرامش را دیدی اش 

سلام مرا گرم ، برسان به گوشش



برچسب‌ها:
باران - عکس متحرک از باران - عکس عاشقانه - عاشقانه - شقایق
+ تاریخ چهارشنبه 92/9/13ساعت 12:45 صبح نویسنده مریمــــ . جاوید | نظر

عکس فنجون چای

 

میدانی ای دوستم 

خوب نیست ،،، زمانه ای که داریم 

دیگر قصه ی بی وفایــــــــــ ــــــی آدم ها غصه نیست !!! 

غصه !!! قصه ی قنــــد های کنار چای است ...

که این روز ها در پناه یکی بودن و یکی نبودن ،،،

عجیب تلخ شده اند ؛؛؛ مانده ایم !!!

 چای را با قند یا قند را با چای بنوشیم 

مریمـــــــــــ



برچسب‌ها:
عکس فنجون چای و قند - زمانه - درد - قصه - چای - قند - عکس - اجتماعی
+ تاریخ سه شنبه 92/9/12ساعت 11:39 عصر نویسنده مریمــــ . جاوید | نظر

عکس عاشقانه


در حوالی مرز سکوت تو 

در حوالی نبود تو 

صدایی می چکد از باورم 

صدایی که قطره قطره میشود در خاطرم 

صدایی شبیه به قلمی تپبده 

برای نقش زدن صدایت بر سر در قلبم 

گنجاندنش سخت است در باورم 

که تو نیستی ، تو رفته ای و من گم شده ام 

 در گرگ و  میش هوایت جان میدهم 

فقط یک بار کن پیدام 

راه دوری نرو ای جانم 

در خودت بگردد و مرا آنجا بیابم 

من غرق در سایه ها نیستم 

من گمگشده میان ماندن و رفتن نیستم 

من از آبادی نا آبادم کوچ کرده ام 

به سوی تو هجران کرده ام 

از خودم دور شده ام 

و خودم را گم کرده ام 

از آتش عشقت که مرا می زد داغ ، فاصله گرفته ام 

و اکنون در ییلاق یادها و خاطرهایم

کنار تو ،،، در همان نزدیکی چادر زده ام 


مریمـــــــــــ


عکس عاشقانه

مــــ ن  نوشت  مـــــ ن 

از قرار گاه همیشگی ... خیالم را میگویم ،،، خسته ام

این بار بیا هر جای این کره ی گرد و خاکی 

قرار بگذاریم ...

سر چهار گوش پنجره ی اتاقم

 کوچه ی آسمان 

زیر نور ماه 

از حالا تا همیشه منتظرم

 



برچسب‌ها:
عکس خیالی عکس عاشقانه جملات عاشقانه جملات ناب چادر
+ تاریخ سه شنبه 92/9/12ساعت 2:9 صبح نویسنده مریمــــ . جاوید | نظر

عکس جاده


من در عجب در مانده ام !!!

تمام جاده های پر پیچ و خم ذهنم ...

منتهی میشود به روستای چشمش ...

ذهن برای من است 

جاده ها در ذهن من است 

امــــــا ... همه او میشود ،،،

حتی خود من !!!

و منم در زیر گوش دلم نـــــــجوا میکنم...

این منصفانه نیست ///


مریمـــــــــــ

مــــ ن  نوشت  مـــــ ن 

عجیب است 

عاشق نیستم اما عاشق عاشقانه نگاشتنم 

 



برچسب‌ها:
جملات عاشقانه - عکس جاده - متن جاده - روستا - چشم - ذهن
+ تاریخ یکشنبه 92/9/10ساعت 10:7 عصر نویسنده مریمــــ . جاوید | نظر

عکس عاشقانه128


نیستی ،،، نمیدونم کجایی

نمیدونم  داری چه میکنی 

اما میدونم که خیلی وقت مال من نیستی 

میدونم پرنده های عشمون جای روی شونه ی من و تو بودن

هرز رفتن و رفتن رو شونه های کس دیگه ای 

نشستم سر میز ... روبه روی دیوارا 

دستم زیر چونم 

گم شدم تو افکارم

باز منو ... احساسمو یه سوال مکرر


نمیخوای برگردی؟؟؟


چند ساعتی هست که شب گذشته از نیمه

میدونی که دیر شده واسه نبودنت تو خونه 

هوای خونه این روزا  بی تو خیلی سرده 

هوای دل منم بی تو خیلی ابریه 

پژواک صدام تو قلب دیوارا داره دیونشون میکنه 

واسه خاطر من نه ،،، واسه قلب دیوارا برگرد 


میدونم 

خیلی وقت گذشته که ندارمت

اما هنوزم زنده میشه قلبم با شنیدن اسمت 


دلم لک زده واسه 

دوباره لرزیدن قلبم 

تو که میدونستی عادت ندارم جز تو به کسی بگم دوستت دارم 

ای بی انصاف ...

 دلم نمیخواد بی تو اعتراف کنم به دیوارا که هنوزم دوستت دارم 

من با همه ی غریبه های دور و برم همیشه غریبه ام 

آخه من که جز تو که کسی رو آشنا نمیدونم

هیچی ندارم .. دستام خالی ، خالی اند

فقط از دار دنیا یه قلب دارم 

تو بیا !!!

اونم تمام و کمال مال تو 

 

مریمـــــــــــ



مــــ ن  نوشت  مـــــ ن 

این روزا عجیب ،،، غریب شدم 

چای میریزم  داغ داغ میخورم

پیش خودم فکر میکنم 

شاید جسمی که از وقتی رفتی یخ زده 

گرم شه 

 



برچسب‌ها:
جملات عاشقانه - جملات ناب - عکس عاشقانه - دیوار - چای
+ تاریخ یکشنبه 92/9/10ساعت 1:37 صبح نویسنده مریمــــ . جاوید | نظر