سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نهانخانه جان

عکس عاشقانه

 

دست در جیب 

بی هدف و سرگردان 

چرخ در کوچه پس کوچه های دل تنگ 

پریشان و آشفته 

بی صدا تر از همیشه 

افکار خموش و سیاه 

می زند و میشکند امیدها را 

نیشگون از تن رنجور خاطرات میگیرد و نمیشود آرام 

رفته است برای داشتن تازه هوایی 

اما در هوای این روزهای من پر ز ذرات گرد دوری 

انصاف ندارد این زمانه 

شده کودکی دو ساله 

مدادی خاکستری  گرفته در دستش 

و صفحه ی این روزهای من را پر کرده ز خط خطی هایش

 خط خطی های ممتد و گنگ

نه رنگ دارد نه نیرنگ 

نه آسمان دارد نه سقف

نه فرش دارد نه عرش

 کسی نیست این خط خطی ها را با خود به تاراج ببرد؟؟؟

به گمانم فقط خودمم که باید این روزها را  به یغما ببرم 

 سخت میدهد رنجم 

بی حوصله گی دورنم

پرسه میزند من در حوالی خودم 

و میگردد به دنبال روزنه ای کوچک

روزنه ای که دیشب شد خاموش

از کور سویی من بود خاموشی اش

و حالا  چاره ای جز تاریکی نیست 

 

مریمـــــــــــ

عکس کبریت

مــــ ن  نوشت  مـــــ ن 

تنهایی مدام زمزمه میکند در گوشم

آتش بکش بودنی ها و نبودنی ها را 

میدانم که تنهایی از جدایی با من  میترسد 

تنهایی نیز از تنهایی میترسد

چه کردی تو ای تنهایی ،،، تو ای معنای باهم ها 

تنها یعنی تن ها 

چه واژه ی تلخی معنایش گنگ میشود در نهانش


 



برچسب‌ها:
جملات عاشقانه - جملات ناب - عکس عاشقانه - شعر
+ تاریخ شنبه 92/9/9ساعت 5:16 عصر نویسنده مریمــــ . جاوید | نظر

سوره اخلاص, فضیلت سوره اخلاص,سوره توحید,فضیلت سوره توحید

سوره ای که شناسنامه ی خداست ...

ادامه مطلب...

برچسب‌ها: سوره - قرآن - توحید - خدا - ایمان - شناسنامه خدا - پیامبر - پروردگار

+ تاریخ شنبه 92/9/9ساعت 4:8 عصر نویسنده مریمــــ . جاوید | نظر

عکس گل بسیار زیبا

 

گاهی کار دنیا میشود عجیب

و گاهی هم میشود غریب 

اما حال دنیا این روزها عجیب غریبانه است 

یک پایش لنگ میزند میان دیروز و امروز 

چند وقتی شده ،،، که دنیا دیگر مینشید ،،، روی صندلی چرخ دار زمانه

کار دنیاست دیگر !!!

چند صبح پیش ...

که در طلو عش  رنگین کمان داشت 

تقدیر با دستش ، دسته ی صندلی چرخ دار را ،  داد بدستم 

زیر لب زمزمه نکرد ... فریاد زد

این تو  و دنیا  و فردایت 

ترس و وحشت ندارم من 

یا من سوار بر دنیا یا دنیا سوار بر من 

این بار این منم که با خود میبرمش سوی فردا

خوش یا نا خوش ،،،فقط  میگذارم که بگذرد 

تنها مهم این است که دنیا چرخ دارد و روان میرود 

همین دیروز ... نه سالگی ام را میگوییم

تقدیر دسته این صندلی بی منطق و پر راز را داد دستم

و هنوز امروز ... من هل میدهم صندلی را  به سمت فردایم 

مریمـــــــــــ

 

عکس گل بسیار زیبا

مــــ ن  نوشت  مـــــ ن 

دلی پر دارم

از که و از چه 

خود نمیدانم


 



برچسب‌ها:
دنیا - زمانه - جملات عاشقانه - صندلی چرخ دار - عکس گل - جملات نا
+ تاریخ شنبه 92/9/9ساعت 1:16 صبح نویسنده مریمــــ . جاوید | نظر

 

باران ببار ،،، تو را به جان ابرها قسم ببار 

دلم سخت در تنگا تنگ غم گیر کرده 

تو ببار !!! ای همرنگ درد های درون نهانم

شاید تو باریدی و  چشمانم

 حیا را قورت و خجالت را دور بریزند 

شاید کم گفته ام ...

میدانم که من در تنگا تنگ غم نیستم 

من فقط در حوالی آتشی به نام زندگی پرسه میزنم 

من می ترسم از شعله های این آتش بی جان 

آتشی که احساس نمیداند 

درد نمیداند ،،، تنهایی و غصه نمیداند 

ببار باران از چشمانم گذشته  دیگر 

ببار بر بی پروایی این زندگی 

دستم به هیچ جا نمیرسد 

باران تو طلب های نگرفته ام را بگیر 

از این آتش بی امان 

ترسی از جنس اطمینان 

هو هو میکند کنار گوشم 

مترسم پر شعله هایش بگیرد بر دامن جوانیم 


مریمـــــــــــ


مــــ ن  نوشت  مـــــ ن 

چتر ها دور انداختی اند ... جسم خاکی ام عطش دارد ..

اندازه یک ابر گرفته باران میخواهد ...

 



برچسب‌ها:
آسمان - ابر - باران - عکس های باران - جملات عاشقانه
+ تاریخ جمعه 92/9/8ساعت 10:20 عصر نویسنده مریمــــ . جاوید | نظر

عکس مادر بزرگ

گاهی هوای چاره ای میکند دلت

 چاره ای که بکشی بیرون از زیر چاره ها برای تنهایی ات 

ساز همه را تو کوک میکردی

و حالا تک ساز بی کوک هم... توشدی

خنده دار است این کار فلک 

عمری با خندهایت گرم کردی خانه را 

اما حالا فقط !!!

دل خوش به صدای خنده ی  یادگاری های عمرت هستی 

و افسوس نمی خوری ،،، با تمام بی سهمی ات در این هستی

فقط گاهی یواش می گویی که ای کاش

 صدای خنده ها  چند کوچه ای نزدیکتر  بود

***

 دستان تو  درد میکنند ...

همان دستانی که هم جنس زحمت شدند ... 

همان هایی را میگویم  که سالها همسایه ی دریا بودند 

آن دستانی  که با کمر باریک استکان چای عجیب آشنایند 

آنهایی را که اشک های گونه را  پاک کردنشان را خوب  میدانند 

آری مقصودم دستانتند ...

***

چه درد می آورد ...

 وقتی که چشمانت  ،،، دور و نزدیک را خوب نمیبینند 

اما خودت ،،، خوب دورها را میبینی 

چشمانت ... دیدگانش تار و بی سو 

و سیاهی اش شده همرنگ تار مویت 

اما  نمیشود انکار 

 در دیده ات خدا  نور پاشیده  انگار

چه رازیست بین خوش حالی و خوش بختی 

با گه گاه شبنم چشمانت 

چه حرفهاییست در گلشن نگاهت

بی آنکه روی لب  بیاروی می چینمشان  از رویت

....


عکس زیبا


چند سالیست گذشته از تاریخ انقضای شعرم 

اما این روزها عجیب تنگ است دلم

برای چشمانت ،،،  دستانت و به بودنت محتاج بودنم  

***

نعمت وافر ما !!!

خیلی وقت است که نداریمت ما ...

خانه ات خاک گرفته 

حتی خاک خانه هم هوایت را کرده 

جز با دستان تو با هیچ 

آب و جاروبی پاک نمیشوند ... 

درخت سیب هم سلام میرساند 

اما او هم مثل تو هوایی رفتن شده 

برگهایش همه پوسیده 

***

نه خاک رو طاقچه نه درخت سیب 

فقط گاهی بی بهانه سر بزن به خوابم

دلم میخواهد در عالم غریب خواب 

با بوی تنتان به یغما  بروم 

پس بی دریغ سری بزن بر خوابم

مریمـــــــــــ


عکس خونه

مــــ ن  نوشت  مـــــ ن 

کاش جای خانه ای  متروک خودتان چند صباحی بیشتر میماندید ...



برچسب‌ها:
عکس های مادر بزرگ - خانه های قدیمی - شعری برای مادر بزرگ ها
+ تاریخ پنج شنبه 92/9/7ساعت 12:56 صبح نویسنده مریمــــ . جاوید | نظر

هاله, فال و طالع بینی, طالع بینی ماهها

هاله ای که دور شما را احاطه کرده

چه رنگیست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ادامه مطلب...

برچسب‌ها: طالع بینی ماه و روز - فال - رنگ های ماه تولد - شخصیت شناسی

+ تاریخ چهارشنبه 92/9/6ساعت 1:6 صبح نویسنده مریمــــ . جاوید | نظر

عکس شب

 

 

 و باز پرسه میزنم من در وادی شب 

باز هم همه ی جدا شدن از خاک 

و هم همه ی غرق شدن در افلاک 

ای کاش خواب بودم اکنون 

اما از پنجره کم سو ی اتاقم 

انتهای ابتدای شب پیداست 

و بازهم بیدارم  من هنوز  ...

گاهی دلم تنگ میشود

و یا شاید دلم میگیرد از این حالا 

و یا شاید ،  هم میگیرد و هم ، تنگ شود 

ویا حتی آن بغض کهنه و خاک گرفته هم

از بی وفایی حالا باشد و بس

دلم خوش میشود وقتی احساس  دبستانی ام  زنده میشود در من

شب از هشت گذشته باشد و من 

ترس و واهمه داشته باشم  از نخوابیدن 

انتهای ابتدای شب پیداست 

باز مثل هرشب ،،، شب 

بی دعودت درست آمده در اتاق من 

بی خیال و بی آزردگی خاطر 

نشسته گوشه ای از کنج لحظه های من 

زانوهایش را تنگ گرفته در بغل

چشمانش را سخت کرده خیره به چشمان  من 

دلم میخواهد گاهی برای این مهمان ناخوانده 

گوشه چشمی کنم نازک 

اما چه کنم که دستانم تهی ز داشتن دلش

و باز این منم که میکنم مدارا 

انتهای ابتدای شب پیداست 

و من هنوز  بیدارم اما در تنهایی مفرد

 

مریمـــــــــــ

 

 


مــــ ن  نوشت  مـــــ ن 

اگر در شب خواستی مرا  یاد کنی 

با تکه نوری یادم کن 

که من سخت در تاریکی ام 

تو با تکه نورت مرا یاد کن 

تا باشد یاد من در ذهن تو  روزنه ای لا جون 

 هر چه که  است ، باشد ...  اما نوریست در تاری شب 


 



برچسب‌ها:
عکس شب - جملات عاشقانه - جملات ناب - عکس روزنه -
+ تاریخ دوشنبه 92/9/4ساعت 11:50 عصر نویسنده مریمــــ . جاوید | نظر