سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نهانخانه جان


باز کم آورده ام 

در مسیر ِ داشتنی ها 


باز بی پروا نا آرامم 

من ِ دیوانه ی مفلوک 


باز باید بنویسم 

بر تن ِ برهنه ی یک درخت 

نشانه های امید ِ رو به زوال را 


باز حال ِ دلم را حال ِ نداشتنت 

ناخوش حال کرده 


تو بگو من ...

از چه بگویم 

باز تکرار ِ تکراری ها ست همیشه

و باز درد آشنای سر باز زده 

و باز نوشتن های بی سر و ته ...


من هرشب

 در همسایگی پنجره ی اتاقم با ماه  

صحبت ِ یک سبد آرامش را میکنم 

شاید یک سبد برای نیمه شبی بس باشد 

اما در روز ِ فردا ها 

 این منم که باز کم میآورم 

آرامش را 


غبار ی مخروب گرفته اوضاع  روحم را

و همین است 

مرا میرساند به مرز غریب ِ 

کم آوردن

مریمــــــ

مــــ ن  نوشت  مـــــ ن 

برای زیستن در پرسه گاه ِ زندگی 

کم آورده ام 


+ تاریخ جمعه 92/10/20ساعت 7:40 عصر نویسنده مریمــــ . جاوید | نظر


ای کاش ...

در انتهای ِ بی رمقی یک شب ِ به انتها رسیده 

در سایه ساران ِ لطیف ِ صبح ِ در آمده از سپیده 

نیلوفری خوش رنگ

معلق میشد بر روی روشنی روز ِ از راه رسیده


ای کاش ...

از حوض ِ همسایه ی ما

یک شاه ماهی همسایگی تور میشد  


ای کاش ...

در پشتِ کوچه های ولگرد ِ بی حوصله گی

یک بغل راه ، سبز میشد

تا شاید بیراه ای سرو سامان می یافت


ای کاش  ...

پشت ِ پر چین ِ صداقت

رشد نمیکرد هیچگاه

علف های هرز ِدروغ

 

ای کاش ... 

واژه ی ای کاش در بی معنایی تمام 

نا پدید میشد 

از  روستای واژه ها 

مریمــــــ

مــــ ن  نوشت  مـــــ ن 

ای کاش

فقط تماشای یک امید است

در تمنای وصال ِ رسیدن به آرزویی 



برچسب‌ها:
آرزوها - عاشقانه - عکس عاشقانه- دل نوشته - شعر نو - همسایه
+ تاریخ پنج شنبه 92/10/19ساعت 10:19 عصر نویسنده مریمــــ . جاوید | نظر

چتر

 

پهن است سفره ی باران 

در خیابان ...

اما بی تو بی رنگ میشود ،،،

قدم زدن با چتر ِ چند رنگ زمانه 

و دوباره ...

و باز  دوباره ...

آخرین فصل ممکن ها 

بی  تو محال میشود .

مریمــــــــ



برچسب‌ها:
چتر - رنگ - باران- محالات - زیبایی ها - عکس عاشقانه - عاشقانه-
+ تاریخ پنج شنبه 92/10/19ساعت 10:14 عصر نویسنده مریمــــ . جاوید | نظر

عکس عاشقانه


در شبی که خورشید ...

از  پشت کوه ها ی سپید 

برای روزش دعای خیر می خواند 

و نفسش را میکرد فوت به سمت ِ فردا 

ماه ...

از پشت ابر ها ز دوری خورشید 

نم نم و نجیب فقط گریه میکرد ...

باد  هم مدام

بر روی ِ گل های باغچه  بوسه میکاشت 

و باران بوسه ها را با شبنم ِ تنش آب  میداد 

قاب ِ پنجره ی اتاق ِ من هم 

بیکار نمی نِِشست در قلب ِ دیوار 

با ریسمان ِ قطره های باران 

برای شیشه اش شال ِ بارانی میبافت

من هم از جرعه جرعه این سنفونی طبیعت 

فقط از هر لحظه اش تماشا میچیدم 

مریمــــــــــ


عکس عاشقانه

مــــ ن  نوشت  مـــــ ن 

طبیعت زیباترین سنفونی عاشقانه است 

من از این دریچه میبینم 

هر چه را که در زمین با رنگ ها رقیصیده و رنگ گرفته اند 

من جور ِ دیگر زیبا میبینمشان 

من از این دریچه میبینم 

 زیبایی های خالقم را 



برچسب‌ها:
عکس عاشقانه - باران - طبیعت - زیبایی ها - دریچه - پنجره
+ تاریخ شنبه 92/10/14ساعت 9:3 عصر نویسنده مریمــــ . جاوید | نظر

 

ای دوست !!!

دنیا خیلی بزرگ است ...

بزرگتر از کفش های پسرکی خرد سال 

که انگشت های پایش به هم جا قرض میدهند 

اما باز !!!

کفش شرمسار به انگشتی که جا مانده پشت در ِ دوخت ها

نگاه میدوزد ...

انگشت هم محجوب و آرام 

فقط سرما را چین چین زیر ناخن انباشته میکند 

مریمــــــــــ



برچسب‌ها:
کفش پاره - کودک - دنیا - عکس اجتماعی - فقر - سرما - پسر
+ تاریخ جمعه 92/10/13ساعت 8:54 عصر نویسنده مریمــــ . جاوید | نظر

عکس عاشقانه خاص


حال و احوال این روزهایم 

عجیب است و غریب 

مینشیم گوشه ای نزدیک

خیره میشوم به قاب پنجره ای 

پنجره ای که گرد و خاک ِ روزهایی را هنوز  نگه داشته 

و در جای جای شیشه اش به یادگار حک کرده 

دست ِ دلم نیست ، گرد و خاک است که 

دست ِ دلم را  میگیرد و  رویایی ام میکند

 

من در رویا غرق میشوم 

کفش های خاطراتمان را  پا میکنم 

و در هوایت قدم میزنم 

و بویت را تمنا میکنم 

گاهی هم چند جرعه ای 

 مینوشم از شراب ِ کهنه ی عشقمان 

حالم زیر و رو میشود 

با مسخ ِ لذت ِ داشتنت 

حالم رنجور میشود

 با مست ِ واقعیت ِ نداشتنت 

باز طاقت از حوصله ی حالم به تاراج میرود 

و من ناخواسته  کِشان کِشان 

کشیده میشوم 

 سمت ِ مرز مخروب ِ شوریدگی 

ترسی نیست از عبور ِ این مرز ...

اما من   !!!

 فقط نگرانم ...

نگران ِ گلدان شقایق های مریض

آری آنقدر بد است حالِ  شقایق هایم

 که مرز شوریدگی محو میشود در خیالم

و شقایق ها میشوند تنها دغدغه ی ذهن ِ درد دارم 


در کش و قوس ِ همین حال احوالم 

ابرها هم  قصد ِ جان ِ احساسم را میکنند 

نم میزنند بر شیشه ی پنجره 

قطره قطره آب میکنند رویای ِ داشتنت  را 

و باز با  بی انصافی  فقط میبارند 

انگار  نمیبینند که قاب پنجره تو را کم دارد 

انگار نمیبینند که شقایق ها از دوری تو مریضند 

انگار نمیبینند که من هنوز هم بی تو در هیچستان ِ وجودم شرمنده ام 

انگار ابر ها کور شده اند 

که این چنیین با باران نقش ِ نداشتن تو را در دلم شور میزند 


دلم برای قاب ِ پنجره میگیرد

دلم در حاشیه ی نگرانی برای شقایق ها پرسه میزند 

 من میندانم که کم داشتن تو 

همیشه زجر را به سوغات می آورد برای منتظرهای به جاده نشسته ی تو 

 

باز هم کافی میشود دلایلم 

برای تلخ گریستنم 

من از این گریه ها  میترسم 

آخر شاید بپوسد قلب شقایق های کنار ِ پنجره 

زیر شبنم های اشک ِ من 

و یا شاید قاب پنجره از شوری اشکم زنگار ببندد این بیچاره 

اما هوای دل من بی تو هر لحظه اش

وافر میشود ز اشک 

مریمــــــــــــ

عکس عاشقانه

مــــ ن  نوشت  مـــــ ن 

رنگ در رنگ آمیخته میشود 

ز عشق ِ در سایه ی ما 

 



برچسب‌ها:
ابر- باران - پنجره - شقایق- گلدان - عکس عاشقانه - عاشقانه -
+ تاریخ پنج شنبه 92/10/12ساعت 7:42 عصر نویسنده مریمــــ . جاوید | نظر

 

بغضی که در گلوی من چادر زده 

نه رها میشود ...

نه کَنده  !!!

حتی با یک مَشک ، اَشک هم فرو نمیرود 

گاهی تیز میشود نگاهش 

زخم میزند بر قلبم 

این مستبد ِ بیگانه 

هم چون پادشاهان عصر یخبدان ِ احساس ها 

قلمرو ِ جسم و روحم را مالکیت میکند 

اما هنوز هم :

من از جشن تولد های یک نفره 

دلم نمیگیرد 

من از قدم زدن با رد ِ پای خودم 

دلم نمیگیرد 

من از پژواک هق هق گریه در کنج ِ اتاق 

دلم نمیگیرد 

من از خاموشی یک روزنه 

دلم نمیگیرد 

من فقط من از این عادت های بی رحم 

عادت زده شده ام 

مریمــــــ



برچسب‌ها:
عکس عاشقانه - شعر نو - شاعران امروز - دل نوشت - متن زیبا - دل
+ تاریخ چهارشنبه 92/10/11ساعت 9:10 عصر نویسنده مریمــــ . جاوید | نظر